دله دیگه گاهی وقتا میگیره !


Avareh Marg Copyright © 1390 - 1394 All right reserved

 این روزا الکی دلم بهونه هرچیزی رو میگیره.نمیدونم چم شده انگاری دلم تنگه واسه کسی.انگاری

 منتظرم واسه اومدن یه نفر.هرچی که فکر میکنم عقلم به جایی قد نمیده آخه کسی نرفته سفر که

 دلم هواشو کنه و واسش تنگ بشه.آخه کسی کاری نکرده که دلم بگیره ازش.همش دنبال یه بهونه م

 که چشام بباره.این روزا بدجوری دلم پر میکشه فقط نمیدونم مقصدش کجاست.چند روز پیش با دوست

 جونی رفتیم دانشگاه که اون بره پیش یکی از استاداش.وقتی از در دانشگاه داخل شدیم هرجایی رو که

 نگاه میکردم یه خاطره بود و با دوست جونی که مرورشون میکردیم کلی به دیوونه بازیهای خودمون

 میخندیدیم ولی وقتی رسیدیم تو محوطه وسط دانشگاه نمیدونم چرا دلم هری ریخت آخه اونجا یه

نیمکته که من عاشقه نشستن رو اون نیمکت بودم .نمیدونین اون نیمکت یکی از بهترین خاطرات من

 بود که دوباره دلمو هوایی کرد.میدونین چیه؟ اون نیمکت بهم آرامش میداد و منو یاد یکی مینداخت که

 واسم خیلی عزیز بود. به دوست جونی گفتم کاش میشد این نیمکت رو میبردم خونمون. میدونین

همش با خودم میگم کاش آدما همینطوری که راحت از هم دل میکنن و میرن خاطره هاشونم با

 خودشون میبردن تا دیگه بقیه با خاطره هاشون زندگی نکنن.تا دیگه عذاب بودن خاطره های بدون

صاحب رو نکشن.تا دیگه  سنگینی خاطره های یکی دیگه رو دوششون تحمل نکنن.به هرحال هرچی

که هست حال این روزام مثل هوای اینجا بدجوری گرفته ست که نه صاف میشه وآفتابی و نه میباره

و خالی میشه.






http://up.ghalebgraph.ir/up/galebgraph/authors/hamidreza/Bahman94/3/10.png



†??'§ : آواره مرگ , بهنوش, دهرم , بازهم بی کسی رو چاره کردیم, ,
4 / 1 / 1391 10:35 قبل از ظهر |- اواره مرگ -|

C†?êmê§